آیه 18 سوره نجم

از دانشنامه‌ی اسلامی

لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ

[53–18] (مشاهده آیه در سوره)


<<17 آیه 18 سوره نجم 19>>
سوره :سوره نجم (53)
جزء :27
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آنجا از بزرگتر آیات حیرت‌انگیز پروردگارش را به حقیقت دید.

به راستی که بخشی از نشانه های بسیار بزرگ پروردگارش را دید.

به راستى كه [برخى‌] از آيات بزرگ پروردگار خود را بديد.

هر آينه پاره‌اى از آيات بزرگ پروردگارش را بديد.

او پاره‌ای از آیات و نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Certainly he saw some of the greatest signs of his Lord.

Certainly he saw of the greatest signs of his Lord.

Verily he saw one of the greater revelations of his Lord.

For truly did he see, of the Signs of his Lord, the Greatest!

معانی کلمات آیه

«مِنْ آیَاتِ ...»: برخی از عجائب و غرائب شگفت ملکوت. قسمتی از نشانه‌های بزرگ ساختار آفریدگار. حرف (مِنْ) تبعیضیه است. «الْکُبْری»: بزرگ. صفت (آیَاتِ) است. «لَقَدْ رَأی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْری»: سه نکته در این آیه است: الف - حضرت محمد در شب معراج برخی از عجائب و غرائب ملکوت، یا به عبارت دیگر چندی از آسمانها را دیده است؛ نه همه آسمانها را. ب - او آیات عظمت و نشانه‌های بزرگ آفرینش را دیده است نه خود آفریدگار را، چرا که خدا از تجلی خود چیزی نفرموده است و بحث از معراج را با رؤیت آیات کونی پایان داده است . ج - آنچه را که ملاحظه فرموده است واقعیت داشته است و در عالم بیداری بوده نه در عالم خواب و خیال.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‌ «16»

آنگاه كه سدرة المنتهى را پوشاند آن (نورى) كه مى‌پوشاند.

ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌ «17» لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌ «18»

ديده منحرف نگشت و تجاوز نكرد. همانا او برخى از نشانه‌هاى بزرگ پروردگارش را ديد.

نکته ها

در آيه اول سوره اسراء خوانديم كه خداوند پيامبرش را شبانه سير داد تا آيات خود را به او نشان دهد: «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا»، در اين سوره مى‌فرمايد: خداوند آيات خويش را به او نشان داد. و «لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از هر جهت معصوم است:

الف) افكار و كردار: «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ»

ب) زبان و گفتار: «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌»

ج) علم و دانش: «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌»

د) دل و قلب: «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‌»

ه) چشم و ديده: «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌»

پیام ها

1- حقّ چشم، آن است كه نه انحراف بيند و نه تجاوز كند. «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌»

2- چشمى توان ديدن آيات بزرگ الهى را دارد كه واقع‌بين و حق‌بين باشد. «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌ لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌»

جلد 9 - صفحه 314

3- آيات الهى به قدرى گسترده است كه حتّى اشرف مخلوفات، تنها گوشه‌اى از آن را مى‌بيند. «مِنْ آياتِ رَبِّهِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌ «18»

جلد 12 - صفحه 335

لَقَدْ رَأى‌: هر آينه بتحقيق ديد پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله در شب معراج به سماوات عاليات، مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌: از آيات قدرت پروردگار خود آيات بزرگتر را كه دلالت داشتند بر كمال قدرت حضرت عزت. با آن حضرت در آن شب ديد چيزى را از آيات پروردگار خود كه بزرگترين آياتند. يا مشاهده نمود پيغمبر آيتهاى پروردگار خود را كه بزرگترين آياتند مانند ديدن جبرئيل و رفرف اخضر كه از رفارف بهشت است و ديدن بهشت و جهنم و عرش و كرسى و ساير ملائكه ملكوتيه.

تتميم: على بن ابراهيم قمى رحمه اله روايت نموده كه حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله به امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: يا على بدرستى كه خداوند تو را حاضر نمود با من در هفت موضع:

1- در شبى كه مرا برد به آسمان، جبرئيل گفت به من: كجاست برادر تو؟ گفتم: گذاردم او را در زمين. گفت: بخوان خدا را تا او را حاضر سازد. پس خواندم خدا را ناگهان مثال تو با من حاضر شد و تمام ملائكه صف در صف ايستادند. از جبرئيل پرسيدم: اينها كيستند؟ گفت: كسانيند كه خدا به تو مباهات نمايد نزد آنها روز قيامت. پس رفتم نزد ايشان و گفتم آنچه بوده و خواهد بود تا روز قيامت.

2- دوم مرتبه كه مرا به آسمان بردند، جبرئيل همان مكالمه را نمود و من از خدا خواستم مثال تو را حاضر نمود. پس حجاب از نظر من برداشته از هفت آسمان، و ديدم آنچه در آنها بود از سكان و عمار و مكان ملائكه را.

3- وقتى كه مبعوث شدم بر جن، جبرئيل گفت: كجاست برادر تو؟

گفتم: خليفه نمودم او را بجاى خود. گفت: بخواه تا خدا او را بياورد. پس خواستم، خدا تو را حاضر ساخت و مكالمات مرا با آنها شنيدى.

4- آنكه مخصوص نمود خدا ما را به ليلة القدر و نيست ليلة القدر براى هيچكس كه غير ما باشد.

5- آنكه دعا نمودم در حق تو پس عطا فرمود خدا به تو هر چيز را غير نبوت، زيرا نبوت و خاتميت را به من مخصوص گردانيد.

جلد 12 - صفحه 336

6- شب معراج خداى تعالى جمع نمود تمام انبياء را و با آنها نماز خواندم، و مثال تو پشت سر من بود.

7- هلاك احزاب به دست من و تو بود «1».

در كتاب كافى- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است فرمود:

(ما للّه عزّ و جلّ اية هى اكبر منّى) «2»: نيست براى خداى عز و جل آيتى بزرگتر از من.

تنبيه: شخص خبير بصير، آگاه است بر آنكه مقام شامخ ختمى مرتبت صلى اللّه عليه و آله به درجات افضل و اشرف از مقام حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است، زيرا آن حضرت جامع مقام و نبوت و ولايت با هم بوده، و اين معراج جسمانى به سماوات و ديدن عجائبات و رفع حجابات به كيفيت خاصه، اختصاص به حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله دارد؛ و حديث مذكوره موجب غلو نباشد، زيرا نكته را تذكر داده كه رفع توهم گردد؛ زيرا وقتى حضرت، طلب حضور حضرت على عليه السّلام را نمود، خداى تعالى مثال على عليه السّلام را نزد او حاضر نمود، و خود آن حضرت فرموده: «يهلك فىّ رجلان محبّ غال و مبغض قال» «3»: هلاك مى‌گردند در حق من دو مرد: دوست غلو كننده در محبت، و دشمن مبالغه نماينده در عداوت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‌ «11» أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‌ ما يَرى‌ «12» وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‌ «13» عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌ «14» عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌ «15»

إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‌ «16» ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌ «17» لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌ «18» أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى «19» وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى‌ «20»

ترجمه‌

خطا نكرد دل آنچه را كه ديد

آيا مجادله ميكنيد با او در آنچه ديده‌

و بتحقيق ديد او را در يك فرود آمدن ديگر

نزديك درخت سدرة المنتهى‌

نزديك آن بهشت اقامتگاه است‌

هنگاميكه ميپوشاند سدره را آنچه ميپوشاند

منحرف بجانبى نشد چشم و تجاوز از حدّ ننمود

بتحقيق ديد از نشانه‌هاى بزرگتر پروردگارش‌

آيا پس ديديد لات و عزّى را

و منات بت سوّمين ديگر را.

تفسير

قمّى ره در ذيل حديثى كه در آن قاب قوسين را امام عليه السّلام بما بين زه كمان و چوب آن تقدير فرموده نقل نموده كه پرسيدند از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ما أوحى در آيه سابقه چيست و خدا چه وحى فرمود حضرت جواب داد وحى شد بمن كه على سيّد مؤمنين و امام متّقين و قائد غرّ محجّلين و اوّل خليفه خاتم النبيّين است پس مردم گفتگو كردند كه آيا اين از جانب خدا بوده يا از جانب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم پس خدا به پيغمبر خود فرمود بگو بآنها ما كذب الفؤاد ما رأى پس ردّ فرمود آنها را و فرمود أ فتمارونه على ما يرى و از چند روايت معتبر در اين مقام استفاده ميشود كه رؤيت حق بقلب بوده و رؤيت ببصر اختصاص بنور و آيات عظمت داشته و بنابراين مفاد آيات شريفه آنستكه خلاف واقع مشاهده ننمود قلب آنچه را مشاهده كرد آيا مراء و جدال ميكنيد شما با او در آنچه ميبيند و ميشنود و ميداند از شخص امير- المؤمنين و كلام خدا بدون واسطه و عظمت پروردگار چون بر حسب روايات عديده على عليه السّلام در تمام مقامات عاليه با پيغمبر بوده و حضرت او را در كنار خود مشاهده مينموده است و بتحقيق ديد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نور حق را يكمرتبه ديگر در

جلد 5 صفحه 87

وقت نزول از عرش و رسيدن بدرخت سدرة المنتهى كه جبرئيل آنجا متوقّف شده بود چون نتوانسته بود بالاتر رود و پيغمبر با رفرف بهشتى بالا رفته بود و در مراجعت او را ملاقات فرمود و با او داخل در بهشت شد و مقام خود و امير المؤمنين عليه السّلام را در آن مشاهده نمود پس در بين آنكه جبرئيل با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم صحبت مينمود نورى از انوار الهى ساطع گشت و حضرت از روزنه‌اى مانند ته سوزن ديد مانند آنچه را در مرتبه اولى ديده بود و در آيات سابقه ذكر شد چنانچه در برهان از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده و آنكه خداوند در اينحال به پيغمبر خود خطاب فرمود كه اى محمد سبقت گرفته است رحمت من بر غضبم براى تو و ذريّه‌ات و قسم ياد فرمود بعزّت و جلال خود كه اگر تمام خلق يك چشم بهم زدن كوتاهى كنند در اداء حق تو و ذريّه طاهره‌ات همه را داخل در جهنّم خواهم نمود و اينكه نزلة موصوف بأخرى شده اگر چه بمعناى مرّه است ولى چون متضمّن معناى دنوّ است شايد براى آن باشد كه اينمرتبه محبوب بحبيب نزديك شده و مشاهده حاصل گشته در نزديك شدن ديگرى و سدرة المنتهى درختى است در آسمان هفتم و بهشت كه جايگاه اهل تقوى است در كنار آنست و اينكه منتهى ناميده شده براى آنستكه اعمال بندگان بتوسط ملائكه حافظين تا آنجا بالا ميرود و آنجا بكرام الكاتبين سپرده ميشود و شاخه‌هاى آن تا زير عرش و اطراف آن رفته است و چون نور خداوند تجلّى نمود براى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم پوشاند نور سدره را و احاطه نمود بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و لرزه بر اندام مباركش افتاد ولى چشم را از آن برنداشت و بهم نزد و واداشت بر آن و تند نمود نظر دوربين را و خدا تأييد فرمود او را بقوّت بصر و بصيرت پس ديد از آيات عظمت الهى بزرگترين آنها را و قطر سدره يكصد سال راه از سالهاى دنيا است و يك برگ آن تمام اهل دنيا را ميپوشاند و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه ديدم بر هر برگى از برگهاى آن ملكى ايستاده و خدا را تسبيح مينمايد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خدا بزرگتر از من آيتى ندارد آنچه بيان شد مستفاد از اخبار معتبره اين باب و منطبق با ظاهر آيات است بنظر حقير ولى مفسّرين در تمام مراحل اختلافات سابقه را ادامه‌

جلد 5 صفحه 88

داده‌اند در رؤيت اختلاف نموده‌اند كه ببصر بوده يا بصيرت و در مرئى اختلاف شده كه نور حق بود يا جبرئيل بصورت اصليّه و در اطراف سدرة المنتهى و جنّة المأوى اختلاف زيادتر شده و در آنكه چه چيز سدره را پوشانده از حدّ گذشته و حقير فائده مهمّى در ذكر آنها نمى‌بينم بلى مسلّم است كه مرئى ذات حق ببصر نبوده و در روايات استدلال شده بر اينمعنى بقول خداوند ما كذب الفؤاد ما رأى در صدر اين آيات و قول خداوند ذيلا لقد رأى من آيات ربه الكبرى و ظاهرا تجلّى اوّل براى ارائه حقايق ما فوق آسمانهاى هفتگانه بوده از قبيل عرش و كرسى و لوح و قلم و امثال آنها كه فوق اينعالم است و تجلّى دوّم براى ارائه حقايق اينعالم و هر دو در يك سفر بوده يكى در وقت عروج از آسمانها بعرش و ديگر در وقت نزول بآسمان هفتم ولى در بعضى از روايات تصريح شده كه معراج دو مرتبه بوده و در هر دو سفر امير المؤمنين عليه السّلام با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوده است و اللّه اعلم بحقائق الامور در هر حال خداوند خطاب بمشركين مكّه فرموده كه پيغمبر من ديد آيات عظمت مرا آيا شما ديديد لات و عزّى و منات بت سوّمى خودتان را كه مؤخّر از آندو و بيرون از حرم قرار گرفته چنانچه قمّى و غيره نقل فرموده‌اند و بنابراين اخرى وصف مستقلى است براى منات والا مؤكّد معناى ثالثه است و ظاهرا اينها مجسّمه‌هائى بودند كه بعنوان تصوير ملائكه ساخته بودند و عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا چون ملائكه را دختران خدا ميدانستند خدا ميفرمايد آيا شما صورت اصلى اين بتها را ديديد كه براى آنها مجسمه ساخته‌ايد و اسم‌گذارى نموده‌ايد و بقيّه توضيحات اين قسمت در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما زاغ‌َ البَصَرُ وَ ما طَغي‌ «17» لَقَد رَأي‌ مِن‌ آيات‌ِ رَبِّه‌ِ الكُبري‌ «18»

ميل‌ ‌از‌ حق‌ و اشتباه‌ نكرده‌ بصر ‌آن‌ حضرت‌ و تجاوز ‌از‌ حد نكرده‌ ‌هر‌ اينه‌ بتحقيق‌ ديد ‌از‌ آيات‌ پروردگار ‌خود‌ آيات‌ كبراي‌ الهي‌ ‌را‌.

ما زاغ‌َ البَصَرُ زاغ‌ بمعني‌ ميل‌ ‌از‌ حق‌ ‌است‌ چنانچه‌ مي‌فرمايد: فَلَمّا زاغُوا أَزاغ‌َ اللّه‌ُ قُلُوبَهُم‌ صف‌ آيه 5 ‌يعني‌ چون‌ ميل‌ ‌از‌ حق‌ و ‌از‌ اطاعت‌ كردند خداوند ‌هم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ ايمان‌ برگردانيد قلوب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و زاغ‌ البصر ‌يعني‌ چشم‌ چيز ديگري‌ ‌به‌ ببند

جلد 16 - صفحه 328

بجاي‌ چيز ديگر چنين‌ نبوده‌ آنچه‌ حق‌ و حقيقت‌ بوده‌.

وَ ما طَغي‌ طغيان‌ تجاوز ‌از‌ حدّ ‌است‌ چنانچه‌ مي‌فرمايد: اذهَب‌ إِلي‌ فِرعَون‌َ إِنَّه‌ُ طَغي‌ طه‌ آيه 25 و طغيان‌ چشم‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ چيز كوچكي‌ بنظر بزرگ‌ بيايد چنين‌ نبوده‌، بلكه‌.

لَقَد رَأي‌ مِن‌ آيات‌ِ رَبِّه‌ِ الكُبري‌ ‌من‌ تبعيضيّه‌ ‌است‌ ‌يعني‌ بعض‌ آيات‌ كبراي‌ الهي‌ ‌را‌ مشاهده‌ كرد آنچه‌ ‌در‌ خور امكان‌ ‌بود‌ و ممكن‌ ‌بود‌ مشاهده ‌آن‌ رؤيت‌ نمود و آنچه‌ ‌از‌ حدّ امكان‌ خارج‌ ‌است‌ علم‌ بآن‌ مختص‌ بذات‌ واجب‌ الوجود ‌است‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 18)- «او پاره‌ای از آیات و نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دید» (لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری).

نکته‌ها:

1- هدف معراج،

رسیدن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به شهود باطنی از یکسو، و دیدن عظمت خداوند در پهنه آسمانها با همین چشم ظاهر از سوی دیگر بوده است، که هم در آخرین آیه مورد بحث در اینجا «لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری» و هم در آیه 1 سوره اسراء «لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم». به آن اشاره شده است و نیز به مسائل زیاد و مهمی از فرشتگان و بهشتیان و دوزخیان و ارواح انبیا آگاهی یافت که در طول عمر مبارکش الهام‌بخش او در تعلیم و تربیت خلق خدا بود.

2- گوشه‌ای از گفتگوهای خداوند با پیامبرش در شب معراج:

در کتب حدیث روایتی از امیر مؤمنان علی علیه السّلام از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله در این زمینه آمده است که بسیار مشروح و طولانی است، و ما گوشه‌هائی از آن را در اینجا می‌آوریم.

در آغاز حدیث می‌خوانیم که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در شب معراج از پروردگار سبحان چنین سؤال کرد: «یا ربّ ایّ الاعمال افضل؟ پروردگارا! کدام عمل افضل است؟».

خداوند متعال فرمود: «هیچ چیز نزد من برتر از توکل بر من و رضا به آنچه قسمت کرده‌ام نیست، ای محمّد! آنها که به خاطر من یکدیگر را دوست دارند محبتم شامل حال آنهاست، و کسانی که به خاطر من مهربانند، و به خاطر من پیوند دوستی دارند آنها را دوست دارم، و نیز محبتم برای کسانی که توکل بر من می‌کنند فرض و لازم است، و برای محبت من حد و حدود، و مرز و نهایتی نیست»! در فراز دیگری آمده است: «ای احمد! همچون کودکان مباش که سبز و زرد و زرق و برق را دوست دارند، و هنگامی که غذای شیرین و دلپذیری به آنها می‌دهند مغرور می‌شوند، و همه چیز را به دست فراموشی می‌سپارند».

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در اینجا عرضه داشت: «پروردگارا! مرا به عملی هدایت کن که موجب قرب به درگاه توست».

ج4، ص582

فرمود: «شب را روز، و روز را شب قرار ده»! عرض کرد: «چگونه»؟! فرمود: «چنان کن که خواب تو نماز باشد، و هرگز شکم خود را کاملا سیر مکن».

در فراز دیگری آمده است: «ای احمد! محبت من محبت فقیران و محرومان است، به آنها نزدیک شو، و در کنار مجلس آنها قرار گیرد، تا من به تو نزدیک شوم، و ثروتمندان دنیاپرست را از خود دور ساز، و از مجالس آنها بر حذر باش»! در فراز دیگر می‌فرماید: «ای احمد! زرق و برق دنیا و دنیاپرستان را مبغوض بشمر، و آخرتت و اهل آخرت را محبوب دار».

عرض می‌کند: «پروردگارا! اهل دنیا و آخرت کیانند»؟

فرمود: «اهل دنیا کسانی هستند که زیاد می‌خورند، و زیاد می‌خندند و می‌خوابند، و خشم می‌گیرند، و کمتر خشنود می‌شوند، نه در برابر بدیها از کسی عذر می‌خواهند، و نه اگر کسی از آنها عذر طلبد می‌پذیرند، در اطاعت خدا تنبل، و در معاصی شجاعند، آرزوهای دور و دراز دارند، و در حالی که اجلشان نزدیک شده هرگز به حساب اعمال خود نمی‌رسند، و نفعشان برای مردم کم است، افرادی پرحرف، فاقد احساس مسؤولیت، علاقه‌مند به خورد و خوراکند.

اهل دنیا نه در نعمت، شکر خدا به جا می‌آورند، و نه در مصائب صبورند.

خدمات فراوان در نظر آنها کم است (و خدمات کم خودشان بسیار!) خود را به انجام کاری که انجام نداده‌اند ستایش می‌کنند، و چیزی را مطالبه می‌کنند که حق آنها نیست.

پیوسته از آرزوهای خود سخن می‌گویند، و عیوب مردم را خاطر نشان می‌سازند و نیکیهای آنها را پنهان»! عرض کرد: «پروردگارا! آیا دنیاپرستان غیر از این عیبی هم دارند»؟

فرمود: «ای احمد! عیب آنها این است که جهل و حماقت در آنها فراوان است، برای استادی که از او علم آموخته‌اند تواضع نمی‌کنند، و خود را عاقل

ج4، ص583

می‌دانند اما در نزد آگاهان، نادان و احمقند».

سپس به اوصاف اهل آخرت و بهشتیان پرداخته چنین ادامه می‌دهد:

«آنها مردمی با حیا هستند، جهل آنها کم، منافعشان بسیار، مردم از آنها در راحتند و خود از دست خویش در تعب، و سخنانشان سنجیده است.

پیوسته حسابگر اعمال خویشند، و از همین جهت خود را به زحمت می‌افکنند، چشمهایشان به خواب می‌رود اما دلهایشان بیدار است، چشمشان می‌گرید، و قلبشان پیوسته به یاد خداست.

هنگامی که مردم در زمره غافلان نوشته شوند آنها از ذاکران نوشته می‌شوند.

در آغاز نعمتها حمد خدا می‌گویند، و در پایان شکر او را به جا می‌آورند، دعایشان در پیشگاه خدا مستجاب، و تقاضایشان مسموع است، و فرشتگان از وجود آنها مسرورند ... مردم (غافل) در نزد آنها مردگان، و خداوند نزد آنها حیّ و قیّوم و کریم است (همتشان آن چنان عالی است که به غیر او نظر ندارند) ... مردم در عمر خود یکبار می‌میرند اما آنها به خاطر جهاد با نفس و مخالفت هوی هر روز هفتاد بار می‌میرند (و حیات نوین می‌یابند)! ...

هنگامی که برای عبادت در برابر من می‌ایستند همچون بنیان مرصوص و سدّی فولادینند، و در دل آنها توجیهی به مخلوقات نیست.

به عزّت و جلالم سوگند که من آنها را حیات و زندگی پاکیزه‌ای می‌بخشم، و در پایان عمر، خودم قبض روح آنها می‌کنم، و درهای آسمان را برای پرواز روح آنها می‌گشایم، تمام حجابها را از برابر آنها کنار می‌زنم، و دستور می‌دهم بهشت، خود را برای آنها بیارائید! ای احمد! عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن طلب حلال است، هنگامی که غذا و نوشیدنی تو حلال باشد تو در حفظ و حمایت منی ...».

و در فراز دیگری آمده است: «ای احمد! آیا می‌دانی کدام زندگی گواراتر و پر دوامتر است»؟

عرض کرد: «خداوندا! نه»

ج4، ص584

فرمود: «زندگی گوارا آن است که صاحب آن لحظه‌ای از یاد من غافل نماند، نعمت مرا فراموش نکند، از حق من بی‌خبر نباشد، و شب و روز رضای مرا بطلبد.

اما زندگی باقی آن است که برای نجات خود عمل کند، و دنیا در نظرش کوچک باشد، و آخرت بزرگ، رضای مرا بر رضای خویشتن مقدم بشمرد، و پیوسته خشنودی مرا بطلبد، حق مرا بزرگ دارد و توجه به آگاهی من نسبت به خودش داشته باشد.

در برابر هر گناه و معصیتی به یاد من بیفتد، و قلبش را از آنچه ناخوش دارم پاک کند، شیطان و وساوس شیطانی را مبغوض دارد، و ابلیس را بر قلب خویش مسلط نسازد و به او راه ندهد.

هنگامی که چنین کند محبت خاصی در قلبش جای می‌دهم، آن چنان که تمام دلش در اختیار من خواهد بود، و فراغت و اشتغال و هم و غم و سخنش از مواهبی است که من به اهل محبتم می‌بخشم! چشم و گوش و قلب او را می‌گشایم، تا با گوش قلبش حقایق غیب را بشنود و با دلش جلال و عظمت را بنگرد»! و سر انجام این حدیث نورانی با این جمله‌های بیدار کننده پایان می‌گیرد:

«ای احمد! اگر بنده‌ای نماز تمام اهل آسمانها و زمین را به جا آورد، و روزه تمام اهل آسمانها و زمین را انجام دهد، همچون فرشتگان غذا نخورد و لباس (فاخری) در تن نپوشد (و در نهایت زهد و وارستگی زندگی کند) ولی در قلبش ذره‌ای دنیاپرستی یا ریاست‌طلبی یا عشق به زینت دنیا باشد در سرای جاویدانم در جوار من نخواهد بود! و محبتم را از قلب او بر می‌کنم! سلام و رحمتم بر تو باد، و الحمد للّه ربّ العالمین».

این سخنان عرشی که روح انسان را با خود به اوج آسمانها می‌برد، و در معراج الهی سیر می‌دهد و به آستانه عشق و شهود می‌کشد تنها قسمتی از حدیث قدسی است.

افزون بر این ما اطمینان داریم که غیر از آنچه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در سخنانش برای ما

ج4، ص585

بازگو کرده، اسرار و گفتگوها و رموز و اشاراتی میان او و محبوبش، رد و بدل شده که نه گوشها توانائی شنیدن آن را دارد و نه افکار عادی قدرت درکش را، و به همین دلیل در درون جان پاک پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای همیشه مکتوم مانده و جز خاصانش از آن آگاه نشده‌اند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع